مراسم جشن دارالقران
امروز زندایی زنگ زد و برای ناهار دعوتمن کرد به رستوران بانک و بابا امان هم از آسارا اومد. چند وقتی بود ندیده بودیمش وقتی رسیدیم دیدیدم بابا امان روی چمن خوابیده بود تا ما برسیم و تارسیدیم سریع رفتیم کنارش خوابیدیم و مامان ازمون عکس انداخت.. بعد از ناهار رفتیم جشن دارالقران و جوایزی هم گرفتیم ... به امید خدا سال دوم قرانی رو شروع کردیم . خیلی خوشحالیم که تونستیم کارنامه خوبی از سال گذشته بدست آوردیم... جا داره که از استادانمان تقدیر و تشکر کنیم... ...
21:33